آنه!
تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات
از تنهایی معصومانه ی دست هایت
آیا می دانی که در هجوم درد ها و غم هایت
و دوران ملال آور زندگی ات
حقیقت زلالی دریاچه ی نقره ای نهفته بود؟
آنه!
اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری
و در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینک آنه! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست
در انتظار تو…….
تقدیمی به تمام عزیزانی ک مثه من عاشق انه شرلی با موهای قرمز شه.......
نظرات شما عزیزان:
عالی بود
پاسخ:خاهش.....
مطالب خوبی در وبتان دارید
اگر مشتاقید میتوانید در وبلاگ 100ways نویسندگی کنید .
با تشکر
شب ها می بافم خیالت را
روزها می کشم دردهای نبودنت را
و غروب ها هم
وای غروب ها می رقصم با سازِ دلتنگی هایم...
.
.
,وبــــــــــــــة زیبایی داری..بهتون تبریک میگم...
پاسخ:ممنون از شما که سر زدین...
برچسبها: